کد مطلب:314001 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:188

اتاق معطر و همسرش در حال گریه
آقای وحید لطفی در تاریخ 2 / 8 / 74 مرقوم داشته اند: با عرض سلام خدمت جناب حجةالاسلام آقای حاج شیخ علی ربانی، چون مشغول جمع آوری كرامات حضرت ابوالفضل العباس علیه السلام هستید، بنده چند كرامت را كه از والده ام شنیده ام خدمتتان ارسال می دارم:

1.پدربزرگ امی بنده در ایام جوانی قصد می كند كه برای تحصیل علم و استفاده از درس حضرات آیات عظام، از مشهد مقدس به نجف اشرف برود. در مسیر حركت وارد كربلا می شود و در مسافرخانه ای اسكان می یابد. مادربزرگم در طول مدت اقامت در كربلای معلی با فرزندان كه مادر و خاله و دایی من هستند به بیماری سختی كه در آن حصبه شیوع گشته مبتلا شدند و هر روز حالشان بدتر و بدتر می شود، تا اینكه روزی مادربزرگم متوسل به حضرت قمر بنی هاشم علیه السلام می شوند و نذر می كنند كه اگر حال خودشان و بچه ها خوب شود، بازوبندی كه از طلا داشته تقدیم حضرت بكند و آن را داخل ضریح بیندازد.

در پی این نذر، همان روز ایشان در مسافرخانه، خواب می بیند كه در اتاق باز می شود و وجود مبارك و منور حضرت قمر بنی هاشم علیه السلام با قامتی بلند و رسا وارد اتاق می شود، در حالی كه دو دست مباركش از بازو قطع می باشد. در عالم خواب، ایشان گریه می كند و از آن آقا می پرسد كه چرا دست در بدن ندارید؟ حضرت، خودشان را معرفی می كنند و می فرمایند: من ابوالفضل العباس علیه السلام هستم. مادربزرگم شفای خود و بچه ها را از آقا می خواهد و حضرت در خواب، دو بازوی مباركشان را بر روی صورت ایشان می كشد و می فرماید: بازوبندی را كه نذر ما كرده ای به خدام حرم نده و آن را به داخل ضریح بینداز. ایشان سپس در عالم خواب مشغول گریه می شود، كه در همین اثنا پدربزرگم وارد اتاق می شود و می بیند اتاق معطر است و همسرش در حال گریه می باشد. و ایشان را از خواب بیدار ساخته، علت گریه را سؤال می كند. ایشان هم جریان خواب را نقل می كند و به زودی متوجه می شوند كه حال ایشان و نیز بچه ها بحمدالله خوب شده است و اثری از كسالت در وجود آنها نیست و درمی یابند كه از



[ صفحه 383]



بركت حضرت ابوالفضل العباس علیه السلام حال همگی آنها بهبود یافته است.

ایشان سپس نذر خود را ادا می كند و چون در مرتبه ی اول موفق نمی شود بازوبند مزبور را به داخل ضریح بیندازد، تردید می كند كه آیا حتما باید آن را به داخل ضریح بیندازد و یا می تواند به خدام بدهد كه خودشان این كار را انجام بدهند؟ ولی در بار دوم به آنها گفته می شود كه بازوبند را به داخل ضریح بیندازید، كه برای بار دوم موفق می شوند و آن را به داخل ضریح می اندازند.

دستهای تو



دست تو را چو حضرت زهرا قبول كرد

پس بوسه بر دو دست تو، سبط رسول كرد



معجزنما حسین، چو دستت گرفته است

مشكل گشائیت، متحیر عقول كرد



«ام البنین» به هر دو جهان گشت مفتخر

فرزند خود خطاب تو را چون بتول كرد



پاینده است غصه ات ای ماه كربلا

خورشید شادی از غم تو، چون افول كرد



هرگز نمی رسد به بهشت رضای حق

هر كس (حسان) ز راه مودت عدول كرد